این روزها 3
این روزها دیگه داریم آماده می شیم برای ورود یه فرشته دیگه به زندگیمون فرشته کوچولوی ما که تصمیم گرفتیم با نام "وانیا" صداش کنیم قرار است اوایل دی ماه رسما پا به دنیا بذاره و زندگی شیرین ما رو شیرین تر از قبل کنه. ایلیا جونم هم تا جایی که می تونستیم از نظر روحی آماده ورود خواهرش کردیم الان هم هر کس رو می بینه می گه" وانیا تو راهه داره کم کم می یاد" الهی قربون اون عقلت برم که همه چیز رو درک می کنی.
پسر گلم الان بیشتر از دو ماهه که دیگه شیشه هم نمی خوره و البته صد افسوس که بعد از نخوردن شیشه دیگه به خوردن شیر هم میلی نشون نمی ده ایلیا که قبل از این حداقل روزی یک لیتر شیر می خورد الان با کلی بازی و افاده شاید روزی یک استکان شیر موز یا شیر کاکائو بخوره البته بازم از هیچی بهتره (اینجوری فقط خودم رو دلداری می دم اگر می دونستم اینجوری می شه هیچوقت شیشه رو ازش نمی گرفتم)
بعد از اینکه با ایلیا صحبت کردم بهش گفتم وانیا که به دنیا بیاد واسه تو از پیش فرشته ها کادو میاره دوست داری کادوت چی باشه که گل پسر من دوچرخه رو انتخاب کرد و از اونجایی که همیشه حق با کوچولوهای مهربون خونه هست قرار شد کادوی ایلیا جونم یه دوچرخه این شکلی باشه
نگران روزهایی هستم که وانیا دنیا می یاد روزهایی که خودم حالم خیلی خوب نیست و نمی تونم خوب با ایلیا کنار بیام. نگران روزهایی هستم که بعد از به دنیا اومدن وانیا عکس العمل ایلیا چه جوریه؟ نکنه تو روحیه پسرم تاثیر بذاره؟ نگران روزهایی هستم که نکنه به خاطر کوچیک بودن وانیا توجهم به اون بیشتر بشه و ایلیا سرخورده بشه و .... خدایا خودت کمک کن همه چیز مثل همیشه خوب پیش بره خدایا همه چیز رو به خودت می سپارم که از همه آگاه تری خدایا خودت کمک و پشتیبان همه باش. آمین
- ۹۳/۰۹/۰۵