این روزها 7
این روزها ایلیا خیلی بازیگوش شده مدام بپر بپر می کنه جیغ می زنه شعر های قشنگ می خونه و یه عالمه کارهای قشنگ با من یکم بد اخلاقی می کنه وقتی کار اشتباهی می کنه دعواش می کنم جواب می ده ولی می دونم که مقتضای سنش است و من همچنان عاشقش هستم وقتی تو چشمای قشنگش نگاه می کنم انگار همه دنیا رو به من دادن خدایا شکرت به خاطر داشتن پسر گلم.
این روزها نزدیک تولد دخملم شده وانیا جونم چهار تا دندون داره گاهی با ترس و لرز چند قدم بر می داره ولی زود می نشینه که نیفته شب ها مدام بیدار می شه و دوست داره کنار ما بخوابه وانیا خیلی به من وابسته است وقتی که از سرکار میام خونه به من می چسبه و مدام می خواد بغلش کنم یه دخمل لوس لوس دارم که مدام به مامانش وصله. وانیا جونم عاشق یخچال شده و تا در یخچال باز می شه مثل فرفره می دوه می ره توی یخچال و می خوای برش داری گریه می کنه و کلی سوژه داریم با این دخمل لوس
چند روز پیش هم با امتیس و ایلیا رفتیم سرزمین عجایب به گل پسر خیلی خوش گذشت و کلی بازی کرد
ایلیا اینقدر بازی کرده بود موقع برگشت دیگه راه نمی تونست بره خستگی توی چشماش موج می زد
خواهر و برادرانه های بچه های گلم
من عاشق این عکسم ایلیا با اختلاف قد کمی که با وانیا داره بغلش می کنه
پسرکم با ژست گرفتن باحالش کلی دلبری می کنه
عزیزای دل من ایشالله همیشه سالم و شاد باشید
- ۹۴/۰۹/۲۵