تم کده

Lilypie - Personal pictureLilypie Second Birthday tickers Lilypie Kids Birthday tickersLilypie - Personal picture

دو سالگی :: سخن شیرین

سخن شیرین

وبلاگ رسمی "ایلیا" و "وانیا"

سخن شیرین

وبلاگ رسمی "ایلیا" و "وانیا"

سخن شیرین

من «ایلیا» ملقب به «ایلی بلا» هستم.ساعت هشت و نیم صبح روز پنجشنبه سی ام تیرماه نود، بیمارستان سجاد تهران را با قدوم خودم منور کردم... مثل شیر قوی هستم،شیر دوست دارم،دستامم زیر شیر میشورم...
من هم «وانیا» ملقب به «دخمل طلا»، آبجی ایلی بلا هستم.ساعت هشت و پنجاه دقیقۀ صبح روز چهارشنبه بیست و ششم آذرماه نود و سه، برگ زرین دیگری بر بیمارستان سجاد افزودم...

کد آهنگ

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ اسفند ۹۵، ۲۳:۳۵ - Dina
    Good omg
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دو سالگی» ثبت شده است

حالا که حدود یک ماه از تولد پسرکم می گذرد دیگر تغییراتش مشهود شده. شنیده بودم که می گفتن بعد از دو سالگی بچه ها تغییر می کنن اما فکر نمی کردم به این سرعت باشه. ایلیا جان من دیگه برای خودش یک طوطی تمام عیار شده و هر چیزی رو که بشنود بلافاصله تکرار می کنه (البته پسر من خیلی خیلی شیرین سخن تر از طوطی است) تقریبا جملات رو کامل بیان می کنه. دیگه بعد از تولدش بعد از ظهرها که می رم دنبالش گریه نمی کنه که منزل مامان طاهره بمونه تا می رسم می گه "بییم خونمون" وارد خیابانمون هم که می شیم می گه "اینجا خونه مناژه" کاملا هم کوچه و خونمون  رو می شناسه. یکی دیگه از کارهای جالب ایلیا این است که کلا با راه رفتن خداحافظی کرده و مثل کانگورو موقع راه رفتن می پره

اما یکی از مشکلات من این است که اصلا در گرفتن mapy همکاری نمی کنه هر چی هم که بهش می گم جیش داری بریم دستشویی می گه نه pampers خوبه  دیگه نمی دونم باید چی کار کنم

 

تازه ایلی جون به پستونکش هم خیلی وابسته شده و فکر کنم یکی دیگه از مشکلات آینده من گرفتن پستونک از ایلیا باشه
جدیداً ایلیا هر چیزی که می بینه می گه "این چی این چی این چی" یا هر وقت تلفن زنگ می زنه می گه "این کی این کی این کی" خیلی جالب است که هر دفعه هم سه بار تکرار می کنه (عاشقتم فرشته عزیزم) یه کار جالب دیگه ای هم که پسرکم یاد گرفته اینه که موقع خداحافظی بوس می فرسته 

  • مامان

در آستانه دو سالگی کارهای ایلی جون متفاوت تر و البته بامزه تر از قبل شده اما سختی های خاص خودش رو هم داره ایلیا دیگه تصمیم گرفته مستقل باشه موقع راه رفتن دستش رو نمی ده و همش در حال دویدن است، موقع غذا خوردن می خواد خودش غذا بخورد و اصلا اجازه نمی ده کسی کمکش کنه، موقع بالا و پایین رفتن از پله ها می خواد خودش تنهایی بره و دستش را به جایی نگیرد، موقع سوار شدن به ماشین دیگه دوست نداره روی صندلی مخصوص خودش بنشیند دوست داره جلو بنشیند، وقتی که من لباس می شورم باید ایلیا لباس ها رو از لباس شویی بیرون بیارد و موقع آویزان کردن آنها یک دور ایلیا اونها را پهن می کنه یه دور من، موقع ایستادن روی مبل حتما باید روی دسته صندلی بایستد کسی هم بهش چیزی نگه، تازه پسرک من داره تلاش می کنه که جمله بندی کنه و کم کم داره فعل ها رو یاد می گیره  (وای خدایا عاشق حرف زدنشم) مثلاً وقتی از جلوی پارک رد می شیم می گه "بی ییم" یعنی بریم بعد من می گم کجا می گه "پاک عباسی سرسره بی ییم" یعنی بریم پارک من تاب و سرسره سوار شم تازه به الاکلنگ هم "کنگ کونگ کانگ"

یکی دیگه از کارهای جالب ایلیا این است که دوست داره کمک کنه تا من شروع به انجام کاری می گیرم می گه "مناژ من کمک" موقع بازی کردن هم سوار ماشینش می شه می ره برای من نان می خره

یکی از خوردنی های مورد علاقه ایلیا بعد از هندوانه که خودش بهش می گه "نونه" ، ژله هستش بعداز ظهرها که می رم دنبالش به عشق این میاد خونه که به قول خودش "ژژیله" بخوره تازه ایلی جون من عاشق گیلاس هم هست و اینقدر قشنگ هسته گیلاس رو در می آره که با خیال راحت بهش گیلاس می دم

ایلیا با ماشین ها هم میانه خوبی داره و کامیون، اتوبوس و وانت را خیلی خوب می شناسد و کاملا از هم تشخیص می ده ولی عاشق کامیون است توی خیابان تمام مدت دنبال کامیون می گرده بعد شروع می کنه به شمردن می گه "مناژ کانیون یک، کانیون دو، کانیون سه و ..." هر چی توی خیابان بیشتر کامیون پیدا کنه بیشتر خوشحال می شه

خدای بزرگ عظمتت رو شکر که اینقدر بچه ها رو شیرین می کنی که سختی نگهداری و اذیت کردن هاشون با یک لبخند فراموش می شه 

  • مامان