جشن تولد سه سالگی
می گن بهار آغاز نو شدن و تازه شدن است اما برای من تولد تو سرآغازی دیگر است. با وجود زیبایت است که تکمیل شدم و زندگی روی زیبایش را نشانم داد پسر نازنینم وجود تو تنها هدیه گرانبهایی بود که خداوند من را لایق آن دانست تولد زیبایت مبارک
بالاخره تولد سه سالگی ایلیا جونم بعد از فراز و نشیب مریضی بابا احمد و بعد از مرخص شدن ایشون در جمع خودمونی برگزار شد البته به خاطر حال ایشون این جمع خونه مامان طاهره اینا بود و در تاریخ هفتم مرداد همزمان با عید سعید فطر برای گل پسری یه تولد کوچیک گرفتیم که خانواده دایی محمدرضا، دایی علیرضا، خاله الهام و خاله مریم اینا هم بودند البته عمو محمود خودم هم که برای سر زدن به بابا احمد اومده بودن تا آخر شب تشریف داشتند و شب خوبی بود (البته به جز بهانه گرفتن های ایلیا که یه کم اوضاع رو سخت کرده بود)
جاتون خالی برای بابااحمد، خاله مریم و دینا جون هم شمع خریده بودیم که امیدوارم همشون 120 ساله شن.
ایلیا و دینا جونم
هشتم مرداد ماه یه کیک دیگه گرفتیم رفتیم خونه مامان بزرگ که عمه و مریم جون هم اونجا بودن
ایلیا و امی جونم
نهم مرداد هم خاله نازنین و خاله پرستو با همسر و بچه های گلشون و امی جونم شام مهمون ما بودند. جای همگی خالی خیلی خوش گذشت ایلیا هم کلی خوشحال از اینکه یه تولد دیگه همراه با کلی شیطنت در انتظارش است.
فقط برای چند ثانیه بچه ها نشستند
ذوق کردن گل پسرها
محبت ایلیا به دوست جونش
دو تا گل پسر در حال باز کردن کادو ها
و البته بازی کردن هاشون
پسر گلم ایشالله صد و بیست سال زنده باشی و هر سال تولدت رو جشن بگیریم که این جشن ها نویدی از حضور گرمت است عزیز دلم همیشه باش که عاشقانه دوستت دارم.
- ۹۳/۰۵/۱۱