یه روز خاص
امروز سه تا عزیزی پا به این دنیا گذاشتن که این تاریخ رو توی تقویم دل من یه روز خاص کردن عزیزانی که به شوق بودنشون هستم. اول از همه بابای گلم که گرمی حضورش رو همه جا می تونم حس کنم دوم خواهر عزیزمه که امیدوارم سایه پر مهرش سالها بر سر خانواده اش باشه و سوم پسر نازنینم ایلیای عزیزتر از جانم و عشق و امید زندگیم که از وقتیکه پا به این دنیا گذاشت زندگی ما رو متفاوت کرد و روزهایی برامون رقم زد که هیچوقت تکرار شدنی نیستند. امسال هم تصمیم داشتیم برای تولد گل پسر خودمون دور هم جمع شویم و یه جشن کوچیک برگزار کنیم با توجه به اینکه این روز مقارن شد با 23 ماه رمضان تصمیم گرفتیم به احترام حضرت علی (ع) بعد از ماه رمضان برای پسر عزیزم تولد بگیریم. یکی از چیزهایی که من توی این روز خیلی دوست دارم این است که بابای عزیزم هم با ایلیا شمع فوت می کنه و یه سال دیگه جشن وجود پر برکت شون رو می گیریم، اما امسال که حال بابام خوب نیست و توی بیمارستان است اصلا حال خوبی ندارم. خدایا خودت کمک زودتر حال بابام خوب بشه و زودتر برگرده خونه تا بتونیم باز هم روزهای خوبی را در کنار هم بگذرونیم.
- ۹۳/۰۴/۳۰