این روزها
این روزها با ایلیا مثل برق و باد می گذره ایلیا هر روز بزرگ و بزرگتر می شه و من هر روز عاشق و عاشق تر گاهی اوقات می گم خدایا این پسرک من است که اینقدر قشنگ حرف می زنه؟ که اینقدر مستقل شده؟ که اینقدر صاحب نظر شده؟ که اینقدر آقا شده (البته آقا که چه عرض کنم)
می نویسم تا یادم بمونه این روزها ایلیا عاشق آب بازی و حموم رفتن است یه صندلی کوچولو داره که تا من وارد آشپزخانه می شم ایلیا با صندلی اش می یاد و شروع می کنه به دست شستن و می گه"دستام کثیفه بشورم تمیز بشه" . تا یادم بمونه ایلیا هر وقت کار اشتباهی می کنه معذرت خواهی می کنه می یاد من یا باباش رو بغل می کنه می گه "ببخشید عزیزم ببخشید" عاشق لحظه ای هستم که ایلیا اینقدر معصومانه معذرت خواهی می کنه. تا یادم بمونه هر وقت من کاری می کنم که ایلیا خوشش می یاد برای قدر دانی دستهای منو می بوسه هر چی هم بهش می گم بیا صورت هم رو ببوسیم آدم دست کسی رو نمی بوسه می گه دستهات رو دوست دارم دستهام رو بغل می کنه موقعی که می خواد بخوابد دستهای منو ناز می کنه تا خوابش ببره (انگار پسرک من فهمیده این دستها براش عاشقانه زحمت کشیدن) تا یادم بمونه که این روزها ایلیا مدام دنبال همبازی می گرده و من باید شرایط خونه رو جوری براش مهیا کنم تا بتونه به راحتی بازی کنه یا از دوستش عسل دعوت کنم بیاد خونمون تا ایلیا جان من کمی سرگرم بشه
تا یادم بمونه که ایلیا اینقدر شجاع است که هر وقت خرابکاری می کنه با شجاعت می یاد می گه "من خراب کردم" "از دستم افتاد خراب شد" یا ... آفرین به پسرشجاع خودم. تا یادم بمونه هر وقت ایلیا جان من احساساتی می شه از دوطرف لپم رو می کشه و می گه عاشقتم
تا یادم بمونه پسرک سیاست مدار من هر وقت کاری داره که می دونه من مخالفت می کنم می گه "مهناز جون ... "که من بهش نه نگم تا یادم بمونه که ایلیا وقتی می خواهد دل کسی رو به دست بیاره بهش می گه عزیزم، خورشیدم، موکمبو (اصطلاح من درآوردی ایلیا) تا یادم بمونه این روزها یه علامت سوال بزرگ توی ذهن پسرکم هست که هر چیزی که می بینه می گه" این شیه؟" بعد تا جوابش رو می دم می گه "شرا؟" و این چرا گفتن رو بعد از شنیدن هر جواب اینقدر ادامه می ده تا خودش از سوال پرسیدن خسته بشه
تا یادم بمونه ایلی جون مهربون من هر وقت یه بچه ای رو می بینه می ره دست می اندازه گردنش بوسش می کنه تا با هم دوست بشن
تا یادم بمونه این روزها ایلیا عاشق خواننده باران هست و شعر بیا دوری کنیم ازهم، بیا تنها بشیم کم کم رو مدام زمزمه می کنه تا پسرکم هم یادش بمونه روزهایی را برای ما ساخت که با عشق گذشت