چهارشنبه سوری
امسال دومین سالی است که پسرک من چهارشنبه سوری در جمع ماست. از قبل کلی نگران بودم احساس می کردم که ایلیا از صدای ترقه بترسد اما اصلا فکر نمی کردم که پسرک من یه شیرمرد است و صدای ترقه حتی اون رو یک سانتی متر از جایی که ایستاده جابه جا نمی کنه. خدا رو شکر چهارشنبه سوری امسال هم به خیر گذشت.
امسال هم مثل هر سال چهارشنبه سوری همگی (با خانواده خاله مریم، خاله الهام، دایی علی) خونه مامان طاهره بودیم و طبق سنتی که مامان خیلی به اون پایبند است حتما آتش روشن کردیم و شام هم رشته پلو خوردیم تا رشته کار از دستمون در نره.
یکی دیگه از کارهای جالب ایلیا این بود که عاشق فشفشه شده بود و دوست داشت خودش تنهایی فشفشه رو دست بگیرد
ایلیا کلی از دیدن آتش و زدن آبشار به وجد اومده بود حتی موقعی که دیگه آتش خاموش شد می گفت که دوباره روشن کنیم دیدن این همه شوق و ذوق ایلیا برای من خیلی جالب بود. خدایا شکرت یکسال دیگه هم با حضور عزیزان خوب و بد، تلخ و شیرین گذشت. امیدوارم که سال آینده سال خوبی برای همگی باشد