دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۱، ۱۲:۵۲ ب.ظ
قان قان ایلیا
پسر من عاشق قان قان است مخصوصا موتور. هر وقت هر جا موتور ببیند شیرجه می زنه که بره سوارش بشه اما وقتی موتور نباشه دیگه به ماشین هم رضایت می دهد (بالاخره از هیچی که بهتره)
بعداز ظهر ها هم که می رم خانه مامان طاهره دنبالش دیگر حاضر نیست از ماشین پیاده شه با اشاره به من می قهماند که برو من بنشینم پشت فرمان کلی سوژه دارم تا بتونم از ماشین پیادش کنم به همین خاطر یه ماشین کوچولو براش خریدیم تا ارادتش نسبت به قان قان کمتر شه اما نشد ....
ایلیا جان من تازگی ها یاد گرفته مامان شان و باباشان صدا می کنه و ما دو تا هم که قند توی دلمون آب می شه وقتی که می بینیم پسرمون چقدر آقا شده
ولی پسرک من هنوز اینقدر کوچیک است که توی کیف مدرسه آمیتیس جا می شه