من «ایلیا» ملقب به «ایلی بلا» هستم.ساعت هشت و نیم صبح روز پنجشنبه سی ام تیرماه نود، بیمارستان سجاد تهران را با قدوم خودم منور کردم... مثل شیر قوی هستم،شیر دوست دارم،دستامم زیر شیر میشورم... من هم «وانیا» ملقب به «دخمل طلا»، آبجی ایلی بلا هستم.ساعت هشت و پنجاه دقیقۀ صبح روز چهارشنبه بیست و ششم آذرماه نود و سه، برگ زرین دیگری بر بیمارستان سجاد افزودم...
ایلیای
من اولین بار 24/6/90 به مسافرت رفت. ما با خانواده بابااحمد، خاله مریم و
مادر شوهرش به شمال رفتیم ولی به ایلیا خیلی خوش نگذشت آخه گل پسر من
مدام دل درد داشت ولی تونست دریا را تجربه کنه