تم کده

Lilypie - Personal pictureLilypie Second Birthday tickers Lilypie Kids Birthday tickersLilypie - Personal picture

تولد :: سخن شیرین

سخن شیرین

وبلاگ رسمی "ایلیا" و "وانیا"

سخن شیرین

وبلاگ رسمی "ایلیا" و "وانیا"

سخن شیرین

من «ایلیا» ملقب به «ایلی بلا» هستم.ساعت هشت و نیم صبح روز پنجشنبه سی ام تیرماه نود، بیمارستان سجاد تهران را با قدوم خودم منور کردم... مثل شیر قوی هستم،شیر دوست دارم،دستامم زیر شیر میشورم...
من هم «وانیا» ملقب به «دخمل طلا»، آبجی ایلی بلا هستم.ساعت هشت و پنجاه دقیقۀ صبح روز چهارشنبه بیست و ششم آذرماه نود و سه، برگ زرین دیگری بر بیمارستان سجاد افزودم...

کد آهنگ

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۲۱ اسفند ۹۵، ۲۳:۳۵ - Dina
    Good omg
نویسندگان

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تولد» ثبت شده است

خیلی سعی می کنم این روزها به ایلیا سخت نگذره خیلی دل به دلش می دم با اینکه وانیا خیلی به من احتیاج داره می ذارمش خونه مامان طاهر و با ایلیا می ریم پارک، باباش شب ها باهاش خیلی بازی می کنه و .... پسر گلم هم با این که هنوز خیلی کوچیکه سعی می کنه همیشه مردونه برخورد کنه ایلیا جونم خواهرش رو بغل می کنه، می بوسه، نوازش می کنه ولی همه ناراحتی هاش رو با مامانش قسمت می کنه 

  • مامان

روزی که برای تولد دختر گلم به بیمارستان رفتیم از صبح زود ایلیا جونم هم بیدار بود تا ما رو برای رفتن به بیمارستان همراهی کنه با اینکه قرار بود ساعت 7 بیمارستان باشیم و صبح زود باید آماده رفتن می شدیم گل پسرم راحت از خواب بیدار شد. همراه بابایی، ایلی جون و مامان طاهره رفتیم بیمارستان تا آخرین لحظات ایلیا کنارم بود و مدام می گفت "مان جون نی نی چه جوری می خواد از دلت بیاد بیرون؟" "مان جون پس کی نی نی از دلت می یاد بیرون؟" و ... تا این که سرانجام دخترک من ساعت 8:40 دقیقه صبح چشم به دنیا گشود 

  • مامان
  • بابا

ایلیا جان من دیگه داره دو و نیم سالگی اش رو پشت سر می ذاره و دوباره کلی پیشرفت کرده مخصوصا توی حرف زدنش ایلی جونم دیگه یه بلبل کامل شده و گاهی اوقات یه حرفایی می زنه که آدم تعجب می کنه ایلیا این حرفها رو از کی یاد گرفته.

  • مامان

نوزدهم آذر تولد آمیتیس عزیزم است که ما همگی شب گذشته خونه خاله الهام بودیم تا تولد زیبای امی جونم رو جشن بگیریم بیشتر از همه ایلیا از خونه خاله الهام رفتن خوشحال بود چون می دونه موقعی که اونجا باشه دنیا به کام ایلیاست و هر کاری که بخواهد انجام می ده از همه مهمتر ایلی جون من عاشق تولد و شمع فوت کردن است و هر وقت اسم تولد رو می شنوه کلی ذوق می کنه. ایشالله صد و بیست ساله شی عزیزم 

تولد آمیتیس

  • بابا
  • بابا

730  روزگذشت، از روزی که با دلهره و استرس وارد بیمارستان شدم تا قسمتی از وجودم رو با بقیه تقسیم کنم که حالا ایلیا نام گرفت، از روزی که فهمیدم حس زیبای مادر شدن را،  از روزی که شیره جانم را با عشق  به پسرکی می دادم که اکنون از جانم شیرین تر است و از روزی که ایلیا جان من زندگی ما رو روشن کرد با وجودش، گرم کرد با حضورش و شیرین کرد با حرف زدنش.  حالا من با افتخار یک مادرم

تولد ایلیا

  • مامان

تولد پارسا

28 ام دی ماه تولد پارسا دوست ایلیا بود جای همگی خالی خاله پرستو خیلی برای این جشن زحمت کشیده بود. تم تولد پارسا رنگین کمان بود همه جا پر بود از رنگین کمان های زیبا. با این که ایلیا از ساعت 8 صبح بیدار شده بود و تا ساعت 8 شب که ما رفتیم تولد فقط 45 دقیقه داخل ماشین خوابیده بود و از صبح در حال شیطنت بود اما گل پسرم مثل همیشه آقا بود و کلی حفظ آبرو کرد.
اینم چندتا عکس از تولد پارساجون...

  • مامان

دوازدهم مهر تولد ایلیا دوست ایلی بلا بود هوراپسر من با دوستش کلی شیطونی کردند و خیلی بهش خوش گذشتابله موقع رفتن خیلی توی ترافیک بودیم و ایلیا یک کم خسته شد خواب ولی بازهم مثل همیشه آقا بود
عاشقتم عروسک قشنگم، گل خوش آب و رنگم، گل پسرم، زرنگم

  • بابا
  • بابا