سفر یک روزه به کاشان
امسال 23 اردیبهشت ماه مصادف بود با روز پدر از قبل برنامه ریزی کرده بودیم که این روز رو از صبح بریم کاشان. ایلیا با اینکه نمی دونست کجاست ولی از وقتی فهمید ذوق رفتن رو داشت و همش می گفت بریم "کارواش" صبح زود هم وقتی بیدارش کردم بدون معطلی از خواب بیدار شد و با خوشحالی گفت "مامان جون داریم می ریم کارواش؟". بعد از عوارضی قم با خانواده دایی محمدرضا و دایی علیرضا قرار داشتیم ما هم همراه خاله الهام اینا، مامان طاهره اینا و خاله مریم رفتیم به ایلیا که خیلی خوش گذشت از همه طرف همه هواش رو داشتند و هر جور که دلش می خواست شیطنت کرد.
یه عکس تقریباً دسته جمعی
قبل از رفتن به حمام فین اول توی پارک روبروی حمام جای همگی خالی ناهار و خوردیم، بچه ها آب بازی کردند و بعد هم رفتیم حمام فین
عکس هایی جالب از داخل حمام
یه روز خیلی خوب بود که به ایلیا خیلی خوش گذشت هرروز صبح که از خواب بیدار می شه می گه "مامان جون بریم کارواش؟" پسرک گلم کلی شیطونی کرد و یه خاطره خوش برای همه به وجود آورد
- ۹۳/۰۲/۲۸