دومین سفر به شمال
16 شهریور امسال با خانواده خاله الها رفتیم تالش روستای قرق. با توجه به اینکه ویلامون خیلی به ساحل نزدیک بود به ایلیا خیلی خوش گذشت و مدام توی آب بود. یکی از جاذبه های توریستی شهر تالش سورتمه بود اولش ایلیا می ترسید ولی بعدش که سوار شد خوشش اومد و توی اون چند روزی که اونجا بودیم دوبار رفتیم سورتمه هر بار هم ایلیا دو بار سوار شد. وانیا هم اولش از آب می ترسید ولی وقتی یک کم ماسه بازی کرد خوشش اومد دل از آب نمی کند ولی همچنان دخملم از خانومی سر زبون همه است و همه جا نشون می ده که خیلی دخمل خوبیه.
روزهایی که گذشت روزهای خوب و خاطره انگیزی بود که هم به ایلیا خیلی خوش گذشت هم به ما از اون روز یه آهنگ (بچه تبریز اومدم و با یه دل ریز اومدم سن حیران اومدم و دنبال جیران اومدم ........) رو هر وقت گوش می ده می گه وای مامان این آهنگ چقدر خوبه من این آهنگ رو گوش می دم یاد شمال می افتم پسر عزیزم دختر گلم امیدوام همیشه در کنار هم شاد باشید